عيد غربتيها
زمان: ساعت 11، 28 اسفند
مکان:آزمايشگاه امبدد سيستمس، کويمبرا.
نور: خاکستری.
صدا:چند تا دانشجوی وراج.
تصوير: يک مونيتور 17 اينچ
دوربين: يک دو جين سر تا سر اطاق هست، البته واسه پروژه های image processing
شايد يه چيزی درباره عيد بگن، درباره سنتها و ...، چند تا آهند تورکی افغانی و عربی پخش ميکنه،
خاموشش ميکنم، همون شبکه های وطنی بهتره. راديو جوان، انتخاب بعديمه ، يه سردار داره خاطره ميگه از حاج ابراهيم آقا که همه مردم سقز دوسش داشتند. آها راديو پيام، اون بايد خوب باشه، يه موسيقی داره پخش ميکنه، ساعت 17، صدای ما را از ... هوپ لس!
زمان: ساعت 15، 28 اسفند
مکان،تصوير،دوربين و نور: کما في سابق
صدا:نيست
به سفارش ليلا زنگ ميزنم خونه، چون روزه اول عيد ميرن سفر جنوب. دم سال تحويل که زنگ زدن به ايران ايمپاسيبل ميشن هست.عيد رو تبريک ميگم در حالی که صدام بوی غربت ميده. در حالی که صداي پدر و مادر و خواهرم هم بوی غم ميده، غم دوری. غم جدايي.با خودم فکر ميکنم که ما ايرانيها سرنوشت غم انگيزی داريم، خيلی غم انگيز، و نسل ما هم در واقع نسل سوخته بوده.
بايد از خيلی جهات فشار رو تحمل کنيم. از طرف هاليوود که 300 رو ميسازه، از طرف دولتی که خيلی هم بدش نيومده از اين فيلم. چون ايرانی های قبل از اسلام رو وحشی نشون داده. از طرف آدمايي که از ما ميپرسند شما تلويزيون داريد؟ از طرف اونايي که فکر ميکنن ما تو چادر زندگی ميکنيم و...وقتی هم که فرار ميکنيم و ميايم يک جای ديگه وضع بهتر نيست. تازه ميبينيم که چه کلاهی سرمون رفته. تازه ميبينيم رفاه رو در کشورهايي که نه نفت دارند و نه صنعت! و ميفهميم چه کلاهی سرمون ميره تو ايران. آهای کسايي که تاحالا از ايران بيرون نيامديد، همانا برشما بسيار بهتر است که سفر نکنيد و هيچ چيز را نبينيد که سر خورده خواهيد شد. آيه "و سيرو في الارض " هم در مورد شما فعلاً مصداق نميکنه.
سال پيش درگير مسايلی بوديم که حواسمون به عيد نبود، ولی امسال...
فکر ميکنم اگه عيد ايران بودم بايد حدودا با 100 نفر روبوسی ميکردم، به عبارتی 300 بار!
عيدهای سالهای قبل رو يادم مياد. 2 سال پيش در تبريز، به خاطر پروژه ام در شرکت، خود روز عيد رو هم تبريز بوديم و شب با يه هواپيما که 10 نفر هم توش نبود رفتيم تهران. اون سال درگير مسائل عروسی بوديم و ...
4 سال قبل که جنگ عراق بود و ايکاش هيچ وقت نوبت ايران نباشه. خيلی ترسناکه. خيلی. همون روند عراق داره تکرار ميشه. همون روندی که همه ميگفتند امريکا نميتونه حمله کنه و فقط قطع نامه صادر ميکنه، همون روندی که همه کشورها مخالف جنگ بودند، همونی که همه ميگفتند صدام فلاًن ميکنه و بهمان، اسراييل رو ميزنه و غيره و ...، و همه ديدند که امريکا حمله کرد و به 20 روز نکشيد که بغداد رو گرفت. خيلی وحشتناکه. همون سناريو داره تکرار ميشه. همون قطع نامه ها ، همون مخالفت ها و ...
خلاصه اينکه ما بايد تو اين غربت عيد بگيريم، چون ايرانی هستيم، ايرانی اي که نه وطن براش جای امنی هست و نه خارج از وطن. ايرانی اي که نه خودش رو ميتونه با فرهنگ غربی وفق بده و نه ميتونه بر سنت های تحميلی بمونه. ايرانی اي که ميخواد به زبان، فرهنگ و کشورش افتخار کنه ولی نميتونه.
ايرانی اي که در طی مسيرش، مهاجرت کرده و در اين حين از پلی رد شده که پشت سرش خراب شده، ايرانی اي که راه برگشت نداره.
آدمی پرنده نيست
تا به هر کران که پرکشد، برای او وطن شود
سرنوشت برگ دارد آدمی
برگ، وقتی از بلند شاخهاش جدا شود
پايمال عابران کوچهها شود